خیلی مهربونی
الان بیداری ولی کاری به کار من نداری داری بازی می کنی و می خندی غذاتو خوردی یه نصفه موز هم خوردی شیرتو خوردی و شیشه شیر رو دادی دستم. غذا که می خواستم بت بدم اول آجی بهار رو صدا کردی گفتی بها بها بیا به به. بعدشم یک قاشق دهن تو می ذاشتم یه قاشق دهن بهار همیشه وقتی می خوایم غذا بخوریم همه مون باید دور میز نشسته باشیم تا تو شروع کنی غذا خوردن وگرنه یکی یکی صدامون می کنی که بیایم غذا بخوریم این اخلاقت به خودم رفته از کوچیکیای من که تعریف می کنن یکی مهربونیمه می گن که دور سفره که می نشستیم تا بقیه شروع نمی کردن غذا خوردن تو شروع نمی کردی یکی هم ماست خوردن (خیلی ماست دوست داشتم)یه روز که می خواستیم بریم تهران خو...
نویسنده :
مامان باران
18:48